من نه عاشق بودم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید
من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت گر چه درحسرت گندم پوسید
و خدا می دانست سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود
من نه عاشق بودم و نه دلداده گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم که مرا از پس دیوانگیم می فهمید
چه خوشبین بودم
همه اش رویا بود
و خدا میدانست سادگی از ته دلبستگیم پیدا بود